حالا دیگه باید راستشو بگم. هنوز بعد از این چند سال واقعا برام عجیبه که زندگی بیرون از خانه اینقدر آدم رو تهی می کنه. عقب و پیش رو تهی به نظر می رسه. این احساس بی کیفیت بودن ریسمان افکار و ایده ها ویران کننده است. انگار به یه لرزش کوچیک نیاز داره که همه ریسمان نحیف فرو بریزه. یواش یواش ایمان میاری که فایده ای نداره ریسمان بافتن، بیهوده است وقتی مطمئنی باز هم به هیچ می رسه. پس دیگه شروع می کنی در سکوت و فضای تهی زندگی کنی. همین مرحله، چیزی که الان توش هستم کشنده است. سکوت سکوت. همون چیزی که شاید بشه اسمشو گذاشت آرامش زیر نور خورشید مقوایی.
سکوت ,ریسمان ,تهی ,رو ,رسه ,چیزی ,رو تهی ,چیزی که ,می رسه ,در سکوت ,کنی در
درباره این سایت