محل تبلیغات شما

این روزها آنقدر آرام و در س بوده ام که حتی یاد نوشتن در اینجا نیافتاده ام.این روزها می خوانم و گوش می دهم. کمتر فیلم می بینم و بیشتر بیرون می روم برای دوچرخه سواری در شهر. تابستان شده و روزهای محدود حال و هوای خوب رسیده است. حالا بیشتر برایم درونی شده است چرا تابستان برای این قوم اینقدر مهم است. فرصتی است برای بازسازی روحی بعد از یک زمستان واقعا خفه کننده. برای مردم ما که درون چهارچوب خانهء وطن همه جور حال و هوا همیشه موجود است این اهمیت کمتر حس می شود. به زودی دوره جدیدی از زندگی ام وارد می شوم. خانه تهران را تحویل گرفته ام و آن را تجهیز می کنم. دوست دارم یک زندگی مشترک را در آن خانه تجربه کنم. خانه سعید آباد هم آماده است و با راه اندازی آنجا می توانم مزه این زندگی دو گانه تهران سعید آباد را کمی مزه کنم قبل از اینکه کاملا زندگی ام را به آن شکل تغییر دهم.این روزها از یک جهت دیگر هم خاص است. طبق برنامه ام از میانهء تجربه در اینجا هم گذشتم.نیمی از 7 سال در غربت گذشت.

با صدای بی صدا، مثل یک کوه بلند، مثل یه خواب کوتاه

درد من مرگ دلم بود

های نخراشی گونه‌ام را به غفلت تیغ

ام ,زندگی ,هم ,یک ,کنم ,خانه ,این روزها ,سعید آباد ,از یک ,حال و ,در اینجا

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها